ندای لرستان - فرهیختگان / «گفتوگوی برنده با بازنده» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سید مهدی طالبی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
وقایع و تبعات جنگ طوفان الاقصی در بستری از جهان درحال گذار، پیچیدگیهایی دارد که باعث شده آیتالله سیدعلی خامنهای، رهبر معظم انقلاب طی چند ماه گذشته بارها در سخنرانیهای خود درباره این مسائل موضعگیری کنند. ایشان روز گذشته (سهشنبه، 9 بهمن) در جریان دیدار با رؤسای سهقوه، جمعی از مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و قشرهای مختلف مردم که به مناسبت بعثت حضرت محمد(ص) برگزار شد، با اشاره به قضایای آتشبس در غزه و نبردها در لبنان بهطور غیرمستقیم به گفتوگوهای میان ایران و آمریکا نیز گریزی زدند و هشدارهایی در این خصوص دادند.
در این گزارش تلاش شده به برخی از مهمترین نکات مطرحشده در سخنرانی روز گذشته رهبر انقلاب پرداخته شود.
برتری نظری و عملی مقاومت غیرمادی
رهبر انقلاب با مستمر توصیف کردن جریان بعثت، مهمترین درس این اتفاق را برای جوامع بشری بهکارگیری عقل و ایمان به منظور ایجاد تحول فکری و ادراکی دانستند و تأکید کردند: «در دوره کنونی، جریان مقاومت که از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد، جلوهای از بعثت است که با بهکارگیری عقل و ایمان توانست ملتهای مسلمان و حتی غیرمسلمانان را بیدار کند و به زانو در آمدن رژیمصهیونیستی در مقابل غزه و لبنان نتیجه همان مقاومت است.»
رهبر معظم انقلاب در بیانات خود مرجع پیروزی مقاومت در غزه و لبنان را بیشتر از مسائل مادی مانند خطوط تدارکاتی ایجادشده برای مسلحسازی این دو نقطه، عقل و ایمان دانستند. به معنایی دیگر ایشان ارتقای فکری مقاومت را در سطحی کلانتر نسبت به تجهیز مادی و تسلیحاتی محور مقاومت مطرح کردند.
رهبر انقلاب براساس خاستگاه دینی و سیره خود، این نکته را بارها اعلام کردهاند اما برجسته کردن مجدد آن نشاندهنده ارتباط وثیقش با قضایای خاص جنگ طوفان الاقصی، فارغ از جنبههای عمومیاش است.
روند جنگ بهویژه در برخی برههها، عدم اتکای مقاومت به تجهیزات و ساختار را برای مبارزه نشان میدهد. گروههای مقاومت غزه برای حفظ نیروی انسانی، تسلیحات و مهمات برای جنگی طولانیمدت، کمتر از آنها استفاده میکردند تا به خطر نیفتند. این مسئله نشان میدهد غزه نهتنها در حوزه سلاح نسبت به دشمن عقب بود، بلکه در همان ابعادی که تجهیز شده بود نیز احساس مضیقه میکرد. آنچه در عمل پیروزی گروههای مقاومت غزه را رقم زد، پایداری بیمثال آنها در میدان جنگ و بهکارگیری این تفکر بود که نمیتوان دربرابر اشغالگری دشمن ساکت ماند.
در لبنان شروع جنگ با انفجار پیجرها، انفجار بیسیمها و ترور فرماندهان یگان رضوان همراه بود و با ترور سیدحسن نصرالله دبیرکل به حمله زمینی منتهی شد. در شرایطی که ذخایر تسلیحاتی حزبالله درپی حملات دشمن آسیب دیده و فرماندهانش به شهادت رسیده بودند، آنچه به مقاومت قوت داد، انگیزهای بود که مبارزان از شهادتها و احساس مسئولیت برای حفاظت از اسلام و لبنانیها پیدا کرده بودند.
از این رو بیشتر از ساختار مقاومت لبنان، تسلیحات و نیروهای آموزشدیدهاش- که در واقعه پیجری از روند جنگ حذف شدند- این انگیزه مبارزان باقیمانده با سلاحهای ساده بود که پیروزی بر دشمن را رقم زد. درسی که جنگ 15 ماهه غزه به مقاومت داد، کارآمدی انگیزه و نگاه عاقلانه و ایمانی مبارزان بود. در شرایطی که تسلط دشمن بر امور نظامی بیشتر از آن چیزی بود که بتوان از نظر تسلیحاتی در مقابل آن ایستادگی کرد، این داراییهای غیرمادی مقاومت بودند که بر این دستگاه غلبه کردند.
برنامهریزی چندینساله دشمن به همراه برتری تسلیحاتی و اطلاعاتیاش تقریباً تمام داراییهای مادی مقاومت لبنان را از آن گرفت، اما نتوانست به داراییهای ذهنی مبارزان نفوذ کند و از این رو در میدان بهشکل نظامی شکست خورد. بهنظر میرسد هماکنون که قاطعیت اثرگذاری داراییهای ذهنی مبارزان و نتیجهبخشی میدانیاش آشکار شده باید بیشتر از ذخایر تسلیحات فیزیکی و نظایر آن، روی حفظ و تقویت انگیزه مبارزان تمرکز کرد.
این پیشنهاد به معنای نادیده گرفتن مباحث نظامی و تسلیحاتی نیست، بلکه براساس تجربیات گرانبهای جنگ اخیر است؛ جایی که مبارزان باتجربه و آموزشدیده در چند دقیقه از میدان نبرد حذف شدند و تسلیحات راهبردی انباشتشده طی چندین سال نیز ضربه خوردند. باید توجه کرد دشمن نیز از جنگ 15 ساله این درس را فراگرفته و بیش از هر چیز روی مباحث فکری مقاومت متمرکز خواهد شد. با توجه به ناتوانی غرب با تفکرات مادیگرایانهاش برای تشخیص کامل فضاهای ذهنی، حربه آتی احتمالاً ترکیبی از جنگ فرهنگی خواهد بود تا ارتباطات هویتی افراد با اسلام و شخصیتهای اسطورهای و تاریخی را حذف کند.
جلوگیری از خطای شناختی ناشی از برداشتهای قبلی
حضرت آیتالله خامنهای همگان ازجمله مسئولان ایران را به «نگاه عقلانی» به حوادث جهان فراخواندند و در تبیین رویکرد استعمار برای غارت جوامع بشری گفتند: «تاریخ استعمار نشاندهنده سهمرحله «غارت منابع طبیعی»، «غارت فرهنگی و تخریب فرهنگهای اصیل» و «غارت و تصرف هویت ملی و دینی» ملتهاست و امروز نیز دستگاههای قدرتمند و شیطانی عالم درحال تحمیل هر سه مرحله استعمار علیه ملتها هستند.»
رهبر معظم انقلاب با «مرحلهای» خواندن ضربات استعمارگران به کشورها ارادهای بر مبنای روایت تاریخی داشتند، بر این اساس که قدرتهای استعماری در ابتدای راه خود صرفاً منابع طبیعی را غارت میکردند و پس از آن بهسمت غارت فرهنگی گام برداشتند و حتی وارد غارت و تصرف هویتی شدند.
با اینحال بهگفته رهبر انقلاب، رویکرد کنونی استعمارگران دیگر از روند تاریخی پیروزی نمیکند، بلکه تمام سه مرحله پیشین بهشکل همزمان درحال پیگیریاند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که اگر قدرتهای غربی بار دیگر برای غارت منابع برنامهای گسترده ریختند، این برنامه با مراحل پیشین غارتگری آنها مقایسه نشود، زیرا در شکل تاریخی، غارت منابع صرفاً در همان محدوده منحصر میشد اما امروزه این هدف با اهداف دیگر همزمان دنبال میشود.
خدمات متقابل جریان و شخصیتها
رهبر معظم انقلاب ایستادگی حزبالله با وجود خسارتی مانند شهادت سیدحسن نصرالله را اتفاقی مهم توصیف کردند. ایشان در این باره فرمودند: «مگر چند انسان بزرگ در دنیا در حد و اندازه سیدحسن نصرالله وجود دارد؟ با از دست رفتن چنین شخصیتی و درحالیکه دوست و دشمن خیال کردند کار حزبالله تمام شد، حزبالله نشان داد نهتنها پایان نیافته است، بلکه در مواردی با انگیزه بیشتر در مقابل رژیمصهیونیستی ایستادگی کرد.»
این فراز از سخنان رهبر انقلاب، خدمات متقابل جریان مقاومت و شخصیتها به یکدیگر را نشان میدهد.
نصرالله خود متأثر از تفکرات اسلامی و جنبشهای مبارزاتی پا به حرکتهای جهادی گذاشت و باعث تقویت جنبش مقاومتی در لبنان و منطقه شد. خدمت تفکر اسلامی شناسایی، آموزش و برجستهسازی نصرالله بهعنوان شخصیتی سرآمد در این زمانه بود اما متقابلاً، او نیز به تقویت جریان مقاومت پرداخت.
بر همین اساس مقاومت را بهدلیل تحقق هماهنگی بالا میان جریان فکری و شخصیتها نمیتوان از بین برد. اگر شخصیت و شخصیتهایی به شهادت برسند یا رحلت کنند، جریان بار دیگر شخصیتهایی جدیدی میآفریند. همچنین اگر جریان ضربه خورد، شخصیتهای موجود جریان را احیا و آن را تقویت میکنند؛ نمونه بارز آن کنار گذاشتن مبارزه از سوی سازمان فتح فلسطین و احیای مبارزه توسط گروههایی مانند حماس و جهاد اسلامی است.
دوستی پنهان ممنوع
رهبر انقلاب با اشاره به آیاتی از قرآن کریم که بغض و کینه دشمنان اسلام را بزرگتر از آنچه بر زبان و رفتار آنها جاری است میداند، گفتند: «اینکه نمایندگان کنگره آمریکا برای قاتل و عامل تکهتکه کردن هزاران کودک کف میزنند و او را تشویق میکنند یا به کاپیتان ناو آمریکایی که هواپیمای مسافربری ایران با 300 سرنشین را سرنگون کرد مدال تشویقی میدهند، نمونههایی از باطن خبیث و دشمنیها و کینههای آنهاست که پشت لبخندهای دیپلماسی پنهان است و باید در مقابل این حقایق، چشمان خود را باز کنیم و به تعبیر قرآن، بهدنبال دوستی پنهانی با آنها نباشیم.»
منظور رهبر معظم انقلاب از کلمه «دوستی پنهان» احتمالاً اشارهای به نفوذ یا خیانت ارادی مسئولان به کشور نیست، بلکه ایده و تفکرات غفلتآمیز و آرزومندانه درباره دشمنان است. برخی سیاستمداران در ایران با وجود حضور در روند تاریخی دشمنی آمریکا با ملت ایران و حتی در شرایطی که خود نیز توسط دولت آمریکا ضربه خورده یا طرد شدهاند، به هر شکل ممکن با خیالات و تصورات ذهنی خود درصدد سادهسازی روابط دو کشور و فروکاست مشکلات به برخی از اشتباهاتند؛ آن هم اشتباهاتی که بهزعم این افراد توسط ایران صورت گرفته و باعث تحریک آمریکا شده است.
رهبر انقلاب بدون آنکه این افراد را به مسائل امنیتی متهم کنند، به آنها تأکید کردند با نگاهی واقعگرا به روندهای تاریخی و فهم آنچه مقامات آمریکایی در دل دارند، دست از خوشبینی به واشنگتن بردارند.
هویت آمریکا
رهبر انقلاب مدتی است در بیاناتشان، با تعاریف و الفاظ جدیدی به توصیف برخی دشمنان میپردازند. استفاده از لفظ «رژیمصهیونی» بهجای «رژیم صهیونیستی» یک نمونه از تغییر لفظی در خطاب دشمنان است. تغییر دیگر در حوزه تعاریف به آمریکا مربوط است که رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر روی مافیایی بودن آن تأکید داشتهاند.
ایشان روز گذشته نیز دولت آمریکا را در رأس قدرتهای استکباری و استعمارگر و دولتی تحت نفوذ قدرتمندان مالی جهان خواندند و افزودند: «کارتلهای بزرگ مالی هر روز به شیوهای برای تغییر هویت و مصالح ملتها و گسترش نفوذ استعماری خود درحال نقشه کشیدن هستند و بهتعبیر قرآن، هرچه شما را دچار مشکل کند آنها میپسندند.»
هشدارها درباره آمریکا
هشدارهای سخنرانی روز گذشته رهبر معظم انقلاب درباره گفتوگوها با آمریکا به شرح ذیلند:
1. در جهان ابرقدرتها انگیزه و قدرت استکبارورزی و استعمارگری دارند که آمریکا ضمن آنکه در این دسته قرار میگیرد، سرآمد و در رأس این قدرتهاست.
بر همین اساس نمیتوان امیدوار بود واشنگتن در رابطه با کشوری همانند ایران دست از امیال و مقاصد زیادهخواهانه خود بکشد.
درس این نکته برای دیپلماتها شناخت صحنه و عدم تحریض برای برداشتن گامهای نهایی بهسمت ایجاد رابطه میان دو کشور است، زیرا این رابطه امکانپذیر نبوده و از اساس رابطه برابر مورد قبول و خواست واشنگتن نیست.
درسی که نظامیان از این نکته میگیرند، عدم اتکا به گفتوگوها برای کاهش تنش و ضرورت حفظ و ارتقای آمادگیهای نظامی و امنیتی است.
درس بزرگتر برای سیاستمداران و دولتمردان، برنامهریزی برای اداره کشور بدون معطل نگه داشتن امور و گره زدنشان به گفتوگوهاست، زیرا آمریکا انگیزه بالایی برای ناکام گذاشتن چنین گفتوگوهایی دارد؛ چه اینکه واشنگتن در دوران اوباما برجام را نقض کرد، در دوره ترامپ از آن خارج شد و در دوران بایدن فشارها را حفظ کرد.
2. بسیاری درخصوص نحوه ارتباط آمریکا با جنایتهای رژیمصهیونیستی معتقدند جنایتهای تلآویو بیش از خواسته و اراده آمریکاست. بااینحال رهبر انقلاب با اشاره به تشویق نخستوزیر رژیمصهیونیستی توسط اعضای کنگره آمریکا آن هم درحالیکه وی هزاران کودک را به قتل رسانده بود، تأکید کردند جنایتهای رژیم بیش از اراده آمریکا نیست.
نباید آمریکا را کشوری دانست که از اقدامات رژیم شرمسار یا زیاندیده است، بلکه واشنگتن خود نسبت به کشتارهایی که تلآویو انجام داده حریص بوده است.
3. آمریکا نسبت به ایران کینه دارد و ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران با 300 مسافر یکی از مصادیق بروزیافته و آشکار آن در تاریخ است. اگر این بزنگاههای تاریخی در روایتهای کشور فراموش شوند، جامعه و دولت ایران دچار خطا در تشخیصهای خود نسبت به آمریکا خواهند شد.
4. هدف از گفتوگو با آمریکا ایجاد رابطه با آن نیست، بلکه تنها محدود به کاهش تنشها میان دوطرف است. اگر دوطرف از تشدید تنشها نگرانی دارند، میتوانند در گفتوگوهایشان آن را مدیریت کنند.
در جنگ غزه آمریکا هم شکست خورد
حضرت آیتالله خامنهای، با اشاره به پیروزی شگفتانگیز غزه گفتند: «این منطقه کوچک و محدود توانست رژیم تا دندان مسلح صهیونیستی و متکی به پشتیبانی کامل آمریکا را به زانو درآورد.»
این اشاره بهنظر برای بازتفسیر موازنه قوا در منطقه صورت گرفته است. پس از ضربات رژیمصهیونیستی و آمریکا به مقاومت ازجمله اتفاقاتی که به سقوط سوریه منجر شد، این ائتلاف ادعا میکند ایران و گروههای همپیمان با آن ضعیف شدهاند.
رهبر انقلاب از این رو شکست غزه را شکست آمریکا نیز توصیف کردند تا از تصویرسازی از واشنگتن بهعنوان یکی از ذینفعان وقایع 15 ماهه اخیر جلوگیری کنند.
واشنگتن در ماههای اخیر بهگونهای موضعگیری میکند که گویی در جنگهای منطقه صرفاً محور مقاومت و رژیمصهیونیستی آسیب دیدهاند و در نبردها آمریکا هیچ آسیبی ندیده، زیرا در تنشها حضور نداشته است.
این ادعا و تلاش برای تصویرسازی درحالی است که رژیمصهیونیستی دارایی آمریکا در منطقه بوده و علاوه بر آن، واشنگتن خود نیز ضمن ارسال مداوم تسلیحات و تجهیزات به سرزمینهای اشغالی، به شکل مستقیم وارد درگیریهای نظامی شده است. حملات آمریکا و انگلیس به یمن نشانهای از مشارکت این کشور در درگیریهای 15 ماه گذشته منطقه است.
http://www.Lor-Online.ir/fa/News/1007585/سرمقاله-فرهیختگان--گفتوگوی-برنده-با-بازنده