ندای لرستان - فرهیختگان / «شهرت شرقی» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم داوود طالقانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
حضور جهانی صنایع فرهنگی و رسانهای کره جنوبی در دو دهه اخیر غیرقابل کتمان است. موسیقی کیپاپ، درامهای کرهای، موفقیت فیلمهای سینمایی کره جنوبی در جشنوارههای معتبر، وبتونها و حتی صنعت مد و فشن کرهای در شرق آسیا، جنوب غرب آسیا و ایران گسترش پیدا کرده است. هماکنون میتوان بدون هیچ اغراقی ادعا کرد که کره جنوبی از یک تولیدکننده محتوای بومی به یکی از بزرگترین صادرکنندگان فرهنگ عامه در جهان تبدیل شده است. هنگامی که از نفوذ محصولات فرهنگی و رسانهای کرهای در ایران سخن میگوییم، دو جنبه اساسی بسیار حائز اهمیت خواهد بود: اولین جنبه، کشش درونی این محتواها و پیامها که با روایتهای احساسی، شخصیتهای باورپذیر و سبک بصری خاص، بخش مهمی از نیازهای زیباشناختی و عاطفی مخاطبان ایرانی را برطرف میکند. دومین جنبه شامل حمایت ساختاریافته دولت کره جنوبی از صنایع فرهنگی است که این کشور را به یکی از پیشروان قدرت نرم در جهان تبدیل کرده است.
بسیار واضح است که نمیتوان صرفاً رشد محبوبیت فرهنگ کرهای در ایران را یک گرایش فرهنگی قلمداد کرد، بلکه مسئله بر سر یک راهبرد هدفمند است. برای واکاوی این مسئله بدون شک توجه به سیاستهای فرهنگی کره جنوبی اهمیت خواهد یافت. دولت کره جنوبی با سرمایهگذاری گسترده در تولید و توزیع محتواهای فرهنگی و پیامهای رسانهای، هوشمندانه از صنایع فرهنگی به منزله ابزاری در جهت افزایش نفوذ جغرافیای سیاسی و اقتصادی استفاده کرده است. در چنین موقعیتی جامعه و مخاطبان ایرانی از یک مصرفکننده منفعل به آزمایشگاهی برای آزمون و سنجش «شهرت شرقی» تبدیل شدهاند. کره جنوبی در حال حاضر یکی از کشورهای موفقی است که صنایع فرهنگی را به عرصه اقتصادی، ابزاری برای دیپلماسی و تثبیت قدرت نرم تبدیل کرده است. از دهه 90 میلادی تاکنون، کره جنوبی به شکلی نظاممند به توسعه صنایع خلاق پرداخته و با حمایت دولتی، تولید محتواهای فرهنگی و پیامهای رسانهای را به بخشی از راهبرد کلان ملی تبدیل کرده است.
الگوی توسعه صنایع فرهنگی کره جنوبی بر سه رکن استوار است؛ سرمایهگذاری دولتی، پیوند اقتصاد و دیپلماسی و توزیع هدفمند محتوا. دولت کره جنوبی با ایجاد صندوقهای حمایتی، یارانههای صادراتی و تسهیل همکاری میان شرکتهای فناوری و استودیوهای رسانهای، زنجیرهای منسجم برای تولید و توزیع جهانی محصولات خود ایجاد کرده است. همچنین پیوند اقتصاد و دیپلماسی فرهنگی به کره جنوبی این امکان را داده است که محصولاتش را به عنوان سرگرمی و البته نماد هویت ملی خود به مخاطبان منطقهای و فرامنطقهای عرضه کند. نفوذ موسیقی کیپاپ در آمریکا و اروپا و محبوبیت سریالهای کرهای در خاورمیانه و ازجمله ایران جزء نمونههای موفق این راهبرد در بازارهای بینالمللیاند. کره جنوبی با فعالسازی ظرفیتهای فرهنگی جوامع دیگر، به جای تحمیل مستقیم سبک زندگی خود، از عناصر مشترک فرهنگی برای ایجاد پذیرش در مخاطبان بهره میگیرد. گسترش نرم و تدریجی فرهنگ کرهای در کشورهایی مانند ایران که بدون مقاومت بخشی از این موج فرهنگی و رسانهای میشوند، نتیجه این فرایند است.
رشد محبوبیت محصولات فرهنگی و رسانهای کرهای در ایران صرفاً به دلیل کیفیت بالا و غنای این تولیدات نیست، بلکه باید زمینههای اجتماعی و فرهنگی ایران را نیز در این پذیرش سهیم بدانیم. ضعف تولید محصولات فرهنگی و رسانهای (فیلم، سریال، انیمیشن، موسیقی، بازی، مد و فشن، آشپزی، گردشگری و...) در جذب مخاطب جوان و نوجوان انکارناشدنی است. محصولات فرهنگی و رسانهای ایرانی پاسخ درخوری برای نیازهای زیباشناختی و عاطفی نسل جدید ندارند و در این شرایط طبیعی و منطقی است که محصولات کرهای، ژاپنی، چینی، ترکی و حتی عربی این خلأ را پر کنند.
البته در اینجا باید به تحولات سبک زندگی و تغییر الگوهای مصرف رسانهای نیز اشاره کرد، زیرا مخاطبان جوان و نوجوان ایرانی به سوی فرمها، مدیومها و پلتفرمهای جدید و متفاومت متمایلند. رسانههای اجتماعی و پلتفرمهای تصویری مانند اینستاگرام، یوتیوب و تلگرام در عمل تبدیل به بستر و فضایی برای انتشار، تبلیغ، اطلاعرسانی، بسیج و همافزایی پیرامون محصولات شرقی شدهاند. در این فضای آزاد و بدون سانسور دولتی هواداران و مخاطبان توانستهاند دوبلهها، زیرنویسها، تحلیلها و نظرات خود را به راحتی به اشتراک بگذارند و در یک اجتماع دیجیتال گرد هم بیایند، بدون آنکه محدودیتهای زمان و مکان وجود داشته باشد.
اگرچه در این فضا نباید پیوندهای فرهنگی میان ایران و کره جنوبی را نیز در این پذیرش و نفوذ صنایع فرهنگی کره جنوبی در ایران نادیده گرفت. مضامینی از قبیل اهمیت خانواده، احترام به بزرگترها، عشق پاک و روایتهای احساسی در محصولات تصویری کرهای برای مخاطب ایرانی آشنا، پذیرفتنی و محترم است. این مسئله باعث شده که کرهایها بدون چالش مستقیم با هنجارهای شرقی، روایتی جذاب و تأثیرگذار ارائه کنند. درنتیجه این فرایند، فرهنگ کرهای در میان نسل جدید و جوان ایرانی نفوذ عمیقی داشته و مواجهه مخاطب ایرانی نیز از مصرف ساده و منفعل به هویتبخشی در زندگی روزمره بدل شده است.
روزمرهشدن مصرف محصولات فرهنگی منتسب به کره جنوبی، چین و ژاپن (و البته اخیراً مالزی، تایلند، تایوان و سنگاپور هم به این میدان ورود پیدا کردهاند) منجر به ظهور پدیده جدیدی به نام «شهرت شرقی» شده است. اگرچه پدیده سلبریتی و فرهنگ شهرت را باید به دلیل خاستگاههایش در غرب (ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی) امری غربی و متجدد بفهمیم، اما شکل و سنخ جدید فرهنگ شهرت و سلبریتیسم در شرق ظاهر شده است. کشورهای شرقی با تکیه بر هویت ملی و بومی خود توانستهاند مخاطبان جهانی را به آثار تولیدی خود جذب کنند. کره جنوبی احتمالاً موفقترین کشور شرقی در این موقعیت است که با صنایع فرهنگی و رسانهایاش تصویری جذاب، مدرن و در عین حال شرقی را از خود ارائه میکند.
به تعبیری دمدستی و فعلاً اولیه میتوان ادعا کرد که در جامعه دیجیتال ایرانیان، پذیرش و نفوذ فرهنگ کرهای دلالت بر چرخش از غرب به شرق دارد. (نگارنده به تفصیل این مسئله را در سطوح هویتی، سیاسی و تمدنیاش تحت مفهوم شرقگرایی در کتاب «شرقگرایی: کیپاپ، انیمه و تیکتاک در ایران» بسط و تفصیل داده است). درحالیکه برای دو سده فرهنگ اروپایی و آمریکایی نماینده مدرن بودن و پیشرفته بودن برای ذهن ایرانی قلمداد میشد، اما چند سالی است که کره جنوبی، ژاپن و حتی چین تبدیل به مدلول مدرنیته، آرمانشهر و کشور توسعهیافته بدل شدهاند، زیرا این نسخه جایگزین هم مدرن است و هم شرقی و در ظاهر نیز بسیار جذاب، سرگرمکننده و لذتبخش است. البته کرهایها در این میان دست برتر را دارند، زیرا در عین حفظ ریشههای سنتی و سبک زندگی بومی اقدام به عرضه سینما و موسیقی پرزرقوبرق جهانی و مدرن کردهاند.
طبیعتاً در چنین فضایی هنگامی که از هویت فرهنگی و ذوق زیباشناختی نسل جوان و نوجوان ایرانی سخن میگوییم، نباید این نسل را مورد اتهام و طرد قرار بدهیم. سبک پوشش و مدل مو، موسیقی، رفتارهای اجتماعی و حتی آرمانهای زندگی مستتر و مستقر در محصولات فرهنگی کرهای در حال ساختن تصویر مدرنیته شرقیاند. بسیار واضح است که مخاطب ایران دیگر تنها مصرفکننده فرهنگ غربی نیست، بلکه پذیرای یک روند شرقی جدید است که به صورت هدفمند به مخاطبان خود شخصیت و هویتی تازه و جذاب را عرضه میکند.
گسترش و افزایش شهرت و محبوبیت صنایع فرهنگی کرهای در ایران دو وجه مثبت و منفی (از حیث عمق راهبردی) دارد. این نفوذ باعث گسترش تبادلات فرهنگی و ایجاد تنوع در سلیقههای مخاطبان شده است. پیشتر جوان ایرانی صرفاً تحت تأثیر محصولات فرهنگی و رسانهای غربی بود، اما اکنون با شمایل مدرنیته شرقی نیز آشنا شده است. وضعیتی که بدون انقطاع از سنت و تاریخ خود، جهانی میاندیشد و حضور جهانی دارد. خوشبینانه اگر نظر داشته باشیم، این روند شاید به بهبود تعاملات فرهنگی و اقتصادی ایران و کره جنوبی نیز بتواند کمک کند. شاید بتوان از تجربه کرهایها استفاده کرد و چیزی به اسم «صنایع فرهنگی» را در ایران به کمک کرهایها در عرصههای موسیقی، فیلم و سبک زندگی راهاندازی کرد. با این حال چالشهای هویتی و فرهنگی این نفوذ را نمیتوان نادیده گرفت. باید بپذیریم محصولات فرهنگی و رسانهای ایرانی برای نسل جدید و جوان ایرانی جذاب و سرگرمکننده و لذتبخش نیست و رویآوری مخاطبان جوان و نوجوان نیز تغییر الگوهای ارزشی را به همراه دارد. هماکنون شکلهای جدید هویتهای هیبریدی و ترکیبی در جوانان و نوجوانان شایع شده است که عملاً نه ایرانی است، نه غربی، نه شرقی.
ضمناً باید تذکر داد که خطر مصرفگرایی فرهنگی نیز کماکان مطرح است. مصرف بیرویه و تقلید منفعلانه از فرهنگ کرهای تفاوتی با وابستگی فرهنگی ندارد. متأسفانه در شرایط فعلی ایران توانایی رقابت با کره جنوبی، ژاپن و چین را در تولید و عرضه محصولات فرهنگی و رسانهای (حتی برای مخاطبان ایرانی) ندارد. صنایع فرهنگی کرهای مثالی دقیق و نمونهای موفق از این انگارهاند که «قدرت نرم به اندازه قدرت اقتصادی و نظامی تأثیرگذار و سرنوشتساز است.» (نگارنده هماکنون نیز در تردید است که آیا سیاستگذاران و سیاستمداران ایرانی به این انگاره باور دارند یا خیر). کره جنوبی با برنامهریزی هدفمند، محصولات فرهنگی و پیامهای رسانهای خود را به بخشی از هویت مدرن شرقی تبدیل کرده و با این راهبرد، مخاطبان منطقهای و جهانی را به سوی خود جذب کرده است. در همین جا پرسشی اساسی و هولناک قابل طرح است: «الگوی عملی، عینی و واقعی ایران برای گسترش فرهنگ، زبان و هویت ملی خود چیست؟»
سیاستگذاری صنایع فرهنگی در ایران میبایست معطوف به سه رکن رکین جامعه ما باشد: «ایران، زبان فارسی و تشیع». ما ایرانیان هماکنون در عرصه کشورهایی که با آنان در حوزه نفوذ ایران، زبان فارسی و تشیع اشتراک هویتی داریم، محصول فرهنگی و رسانهای جذاب، سرگرمکننده و لذتبخش که قابلیت همهگیری، همهپسندی و اشاعه داشته باشد، تولید و توزیع نکردهایم. طبیعتاً فعلاً ما نمیخواهیم و نمیتوانیم در بازار بینالمللی موسیقی و سینما ورود جدی و موفق (مانند کره جنوبی، ژاپن و چین) داشته باشیم، اما از نفوذ فرهنگی در هلال شیعه و هلال نوروز نیز غافل ماندهایم.
بدون شک ما ایرانیان امروز میبایست در تولید محصولات فرهنگی و پیامهای رسانهای که اجمالاً آن را صنایع فرهنگی و خلاق مینامیم، بازاندیشی و تجدیدنظر کنیم. غبطه خوردن به «شهرت شرقی» باید در ما ایرانیان این انگیزه را بیدار کند که ما نیز صنایع فرهنگی خودمان را تأسیس کنیم و توسعه بدهیم. آیا سیاستمداران و سیاستگذاران ما طرح و برنامهای برای صنایع فرهنگی و خلاق در جهت توسعه و نفوذ عمق راهبردی ایران دارند؟ متأسفانه به نظر میرسد پاسخ منفی باشد.
حضور جهانی صنایع فرهنگی و رسانهای کره جنوبی در دو دهه اخیر غیرقابل کتمان است. موسیقی کیپاپ، درامهای کرهای، موفقیت فیلمهای سینمایی کره جنوبی در جشنوارههای معتبر، وبتونها و حتی صنعت مد و فشن کرهای در شرق آسیا، جنوب غرب آسیا و ایران گسترش پیدا کرده است. هماکنون میتوان بدون هیچ اغراقی ادعا کرد که کره جنوبی از یک تولیدکننده محتوای بومی به یکی از بزرگترین صادرکنندگان فرهنگ عامه در جهان تبدیل شده است.
هنگامی که از نفوذ محصولات فرهنگی و رسانهای کرهای در ایران سخن میگوییم، دو جنبه اساسی بسیار حائز اهمیت خواهد بود: اولین جنبه، کشش درونی این محتواها و پیامها که با روایتهای احساسی، شخصیتهای باورپذیر و سبک بصری خاص، بخش مهمی از نیازهای زیباشناختی و عاطفی مخاطبان ایرانی را برطرف میکند. دومین جنبه شامل حمایت ساختاریافته دولت کره جنوبی از صنایع فرهنگی است که این کشور را به یکی از پیشروان قدرت نرم در جهان تبدیل کرده است.
بسیار واضح است که نمیتوان صرفاً رشد محبوبیت فرهنگ کرهای در ایران را یک گرایش فرهنگی قلمداد کرد، بلکه مسئله بر سر یک راهبرد هدفمند است. برای واکاوی این مسئله بدون شک توجه به سیاستهای فرهنگی کره جنوبی اهمیت خواهد یافت. دولت کره جنوبی با سرمایهگذاری گسترده در تولید و توزیع محتواهای فرهنگی و پیامهای رسانهای، هوشمندانه از صنایع فرهنگی به منزله ابزاری در جهت افزایش نفوذ جغرافیای سیاسی و اقتصادی استفاده کرده است. در چنین موقعیتی جامعه و مخاطبان ایرانی از یک مصرفکننده منفعل به آزمایشگاهی برای آزمون و سنجش «شهرت شرقی» تبدیل شدهاند.
کره جنوبی در حال حاضر یکی از کشورهای موفقی است که صنایع فرهنگی را به عرصه اقتصادی، ابزاری برای دیپلماسی و تثبیت قدرت نرم تبدیل کرده است. از دهه 90 میلادی تاکنون، کره جنوبی به شکلی نظاممند به توسعه صنایع خلاق پرداخته و با حمایت دولتی، تولید محتواهای فرهنگی و پیامهای رسانهای را به بخشی از راهبرد کلان ملی تبدیل کرده است.
الگوی توسعه صنایع فرهنگی کره جنوبی بر سه رکن استوار است؛ سرمایهگذاری دولتی، پیوند اقتصاد و دیپلماسی و توزیع هدفمند محتوا. دولت کره جنوبی با ایجاد صندوقهای حمایتی، یارانههای صادراتی و تسهیل همکاری میان شرکتهای فناوری و استودیوهای رسانهای، زنجیرهای منسجم برای تولید و توزیع جهانی محصولات خود ایجاد کرده است. همچنین پیوند اقتصاد و دیپلماسی فرهنگی به کره جنوبی این امکان را داده است که محصولاتش را به عنوان سرگرمی و البته نماد هویت ملی خود به مخاطبان منطقهای و فرامنطقهای عرضه کند.
نفوذ موسیقی کیپاپ در آمریکا و اروپا و محبوبیت سریالهای کرهای در خاورمیانه و ازجمله ایران جزء نمونههای موفق این راهبرد در بازارهای بینالمللیاند. کره جنوبی با فعالسازی ظرفیتهای فرهنگی جوامع دیگر، به جای تحمیل مستقیم سبک زندگی خود، از عناصر مشترک فرهنگی برای ایجاد پذیرش در مخاطبان بهره میگیرد. گسترش نرم و تدریجی فرهنگ کرهای در کشورهایی مانند ایران که بدون مقاومت بخشی از این موج فرهنگی و رسانهای میشوند، نتیجه این فرایند است.
رشد محبوبیت محصولات فرهنگی و رسانهای کرهای در ایران صرفاً به دلیل کیفیت بالا و غنای این تولیدات نیست، بلکه باید زمینههای اجتماعی و فرهنگی ایران را نیز در این پذیرش سهیم بدانیم. ضعف تولید محصولات فرهنگی و رسانهای (فیلم، سریال، انیمیشن، موسیقی، بازی، مد و فشن، آشپزی، گردشگری و...) در جذب مخاطب جوان و نوجوان انکارناشدنی است. محصولات فرهنگی و رسانهای ایرانی پاسخ درخوری برای نیازهای زیباشناختی و عاطفی نسل جدید ندارند و در این شرایط طبیعی و منطقی است که محصولات کرهای، ژاپنی، چینی، ترکی و حتی عربی این خلأ را پر کنند.