ندای لرستان
تاریخ را به شیوه کمونیستی و چپگرایانه‌اش نخوانیم
يکشنبه 15 مهر 1403 - 10:47:31
ندای لرستان - دانستن تاریخ ملی، برای آنکه ریشه بسیاری از مسائل امروز را بدانیم لازم است، درست مثل سابقه روانشناسانه فرد.

1- همین چند هفته پیش که آقای رضا قطبی از دنیا رفت، بسیاری از اهل موسیقی دوره مدیریت ایشان و خدماتی که به موسیقی ایرانی کردند را به یاد آوردند. اگرچه بعد از انقلاب و در آن فضای خاص پیش آمده، بسیاری به او نسبت غرب‌زدگی و اشاعه فرهنگ غربی می‌دادند، اما با گذر زمان معلوم شد که او در حیطه مسوولیت و اختیاراتش و گاهی فراتر از آن نسبت به احیای فرهنگ و هنر ملی حساس بود و کارهای بسیار مهمی را در این عرصه به انجام رساند.
از جمله کارهای بسیار مهمی که مرحوم آقای رضا قطبی انجام دادند، برپایی «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران» بود. ایشان امکانی را فراهم آوردند تا نسل قدیمی استادان موسیقی ایرانی در فضایی به دور از نگرانی‌هایی معیشتی و دیگر عوامل آزار دهنده به انتقال دانش و تجربه خود به نسل جدید موسیقی‌دانان ایرانی مشغول شوند.
به استادان و هنرجویان هر دو دستمزد پرداخت می‌شد تا فقط به امر آموختن و آموزش دادن بپردازند. در همین مرکز بود که موسیقی‌دانان بزرگی مانند پرویز مشکاتیان، محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان، حسین علیزاده، داریوش طلایی و بسیاری دیگر توانستند سنت موسیقی ایرانی را از نسل گذشته بیاموزند و بعد در مقام استاد به نسل‌‌های بعدی انتقال دهند. در سال‌های فعالیت این مرکز – که بودجه‌اش توسط رادیو و تلویزیون آن روز تامین می‌شد، فعالیت‌های دیگری مانند پژوهش و بازسازی آثار قدما هم انجام می‌شد.
اختصاص زمان و استودیو و امکانات متنوع برای ضبط و پخش آثار بسیار فاخر موسیقی ایران، دوره تاریخی منحصر به فردی را به وجود آورد.
هنوز پس از نیم قرن تولیدات رادیویی برنامه گل‌های تازه – در دوره مدیریت رضا قطبی بر سازمان رادیو و تلویزیون و امیرهوشنگ ابتهاج بر موسیقی رادیو – ما نتوانسته‌ایم مجموعه‌هایی با آن کیفیت تولید کنیم. ارکسترهایی که مانند همه کشورهای دیگر با بودجه دولتی و توسط افراد صالح و متخصص شکل می‌گرفتند، به صورت منظم به خلق آثار، بازسازی ساخته‌های قدیمی و اجرای کنسرت و برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی مشغول بودند. فقط به چند نمونه از آثار استاد پایور و گروه فرهنگ و هنر که در قالب برنامه گل‌های تازه (مثلا شماره‌های 107 و 133 و 158) گوش کنید تا عرض مرا تصدیق فرمایید.
کار اشاعه موسیقی ایرانی در دوره‌های بعد به بار نشست و علی‌رغم تمامی مضایق، ادامه آن راه به تولید آثار بسیار با کیفیتی توسط تربیت‌شدگان مرکز حفظ و اشاعه و دانشکده هنرهای زیبا و هنرستان عالی موسیقی در دهه‌های شصت و هفتاد انجامید. آثاری که امروز همچنان شنیدنی و ستودنی هستند و دیگر حتی نظیر آنها هم ساخته و اجرا نشد.
2- خواندن تاریخ به شیوه کمونیستی و چپگرایانه‌اش، همه افراد را به دو گروه بدها و خائن‌ها و خوب‌ها و خدمتگزاران تقسیم می‌کند. تاریخ‌نگاری و تاریخ‌خوانی ما هم البته – مثل بسیاری دیگر از امور فرهنگی‌مان – تا همین امروز هم تحت تاثیر نگاه ساده‌انگارانه و خطی خوانش تاریخی چپ بوده و هست. تاریخ را ما به شیوه داستان‌هایی می‌خوانیم که در آن یک ظالم قدار که حیاتش سراسر تباهی و سیاهی است و در مقابل صالحی که زندگی‌اش سپید و حیاتش وقف مردمان بوده ایفای نقش می‌کنند؛ یا معمولا شرح مظالم بی‌وقفه حاکم و پادشاهی را برای ما حکایت کرده‌اند که جز شهوت‌رانی و خوردن و خوابیدن و فروختن ملک و ملت به اغیار کاری نداشته. مثال روشن این نوع تاریخ‌نگاری که بر پایه ساده‌سازی و ترویج روایت خطی از دوره‌های تاریخی است را می‌توانید در شیوه آقای خسرو معتضد ببینید.
روایتی که قضاوت‌هایش را پیش‌پیش و بر مبنای شخصیت تاریخی و اینکه تا چه اندازه با عقیده سیاسی غالب امروز هماهنگی دارد، انجام داده است و بر همین قضاوت، روایت تاریخی خود را به خواننده و شنونده عرضه می‌کند.
نمونه روشن و بارز، روایتی است که از شخصیت ناصرالدین‌شاه در تاریخ‌نگاری معاصر رایج شده است. کار به جایی رسیده که جاعلان تاریخ در نهایت بی‌سوادی به ساختن حکایاتی از زندگی این شاه مشغول هستند که یک درصد آنها هم واقعیت ندارند (البته این حکایت‌های سخیف مشتریان فراوانی در اینستاگرام و یوتیوب و شبکه‌های اجتماعی دارند).
واقعیت کم و بیش چنین است که ناصرالدین‌شاه، شاهی میهن‌دوست بوده، بسیاری از بناهای توسعه‌ای در زمان او و براساس ادراکی که او از مفاهیم جدید داشته شکل گرفته است. در دوره او حدود نیم قرن مردم، اندکی از آشوب و جنگ داخلی آسودند.
نفوذ شاهزادگان و حاکمان و مظالم آنها اندکی تخفیف پیدا کرد (به‌طور نمونه وقتی با مظالم برادر تنی‌اش عزالدوله حاکم همدان رو به رو شد، او را عزل کرد و تا آخر سلطنتش کاری به او نداد). او نه شاهی یکسره خوشگذران و شهوت‌ران بود – آنچنان که تاریخ‌نگاری پهلوی و چپ‌اندیش نشان می‌دادند- و نه حاکمی خالی از خطا. درست است که بنای دارالفنون را مرحوم میرزا تقی‌خان فراهانی گذاشت، اما با پیگیری و توجه خاص ناصرالدین شاه بود که آن طرح و نظر تبدیل به موسسه آموزش عالی شد و صدها نفر از افراد مورد نیاز دستگاه‌های مختلف کشور را تربیت کرد.
ناصرالدین شاه نه خائن بود و نه وطن‌فروش، در سخت‌ترین شرایط جهانی و در یکی از بدترین دوره‌های تاریخ ایران که کشور در نهایت ضعف قرار داشت، مملکت را اداره کرد و با قیود سلطنت سنتی و فهمی که از مدرنیزاسیون داشت سعی کرد مردم را در امن و آسایش نگه‌دارد. بی‌تردید خطا فراوان داشت، اما کارهای بسیار مهم و خوبی هم انجام داد. اولین نهادهای فرهنگی، دارالترجمه دولتی، شورای مشورتی دولتی، چاپخانه و روزنامه دولتی در زمان او پا گرفتند. نگاهی به کتاب تاریخ چهل ساله (المآثر و الآثار) نوشته مرحوم اعتمادالسلطنه شاید بخشی از خدمات او در دوره سلطنتش را روشن کند.
3- ساده‌سازی تاریخ و به دست دادن روایتی یک‌سویه و خطی به کار پروپاگاندا و تبلیغات می‌آید. دانستن تاریخ ملی، برای آنکه ریشه بسیاری از مسائل امروز را بدانیم لازم است، درست مثل سابقه روانشناسانه فرد، گذشته یک ملت در شناسایی علت رفتارهای اجتماعی‌اش موثر است. نه رضا قطبی عامل استکبار و مروج فرهنگ منحط غربی بود و نه ناصرالدین‌شاه شاهی وطن‌فروش و ایران‌ستیز. هر دوی آنها مصدر خدماتی به میهن بودند و بی‌تردید در کارنامه خود خطاهایی هم داشته‌اند که باید منصفانه آنها را خواند.

http://www.Lor-Online.ir/fa/News/982718/تاریخ-را-به-شیوه-کمونیستی-و-چپگرایانه‌اش-نخوانیم
بستن   چاپ