روایت «نیویورک تایمز» از کشتار علویان: نظام جولانی روی اسد را سفید کرد
سیاسی
بزرگنمايي:
ندای لرستان - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
ظرف 3روز 1600نفر در مناطق ساحلی کشته شدند
بازار ![]()
شهر سوریه در اوایل ماه مارس تقریبا خالی و خیابانهایش پر از ماشینهای سوخته بود. مغازهها غارت شده، پنجرهها و قفلهایشان شکسته شده بود. برخی از ساختمانها چیزی بیش از یک ویرانه نبودند. کارگران اورژانس یک فروشگاه مبلمان فروشی غارتشده را به یک سردخانه موقت تبدیل کرده بودند. یک وانت سفید با یک جفت پا که از پشت آن با جورابهای صورتی دارای خالهای سفید آویزان بود، توقف کرد. دقایقی بعد، یک آمبولانس با دو جسد دیگر از راه رسید، سپس یک وانت آبی که اجساد بیشتری را حمل میکرد، ظاهر شد.«کریستینا گلدباوم»، در گزارشی برای نیویورکتایمز از بانیاس در استان طرطوس (سوریه) نوشت، در همان نزدیکی، مردانی به ماموران اورژانس التماس میکردند که به جمعآوری بقایای عزیزان کشتهشدهشان کمک کنند.
آنها التماسکنان و با اشک و فریاد میگفتند: «هفت جسد در آن ساختمان است. یک جسد دیگر در میدان است. حداقل 40 جسد در جاده است و...» شهر بانیاس، ماه گذشته محل برخی از بدترین خشونتها در سوریه بود، زمانی که هزاران مرد مسلح به سواحل مدیترانهای این منطقه حمله کرده و بیش از 1600غیرنظامی، عمدتا از اقلیت مذهبی علوی را کشتند. به گفته دهها نفر از ساکنان که با نیویورکتایمز صحبت کردند، طی سه روز، افراد مسلح خانه به خانه میرفتند، غیرنظامیان را بهطور غیرقانونی اعدام میکردند و در خیابانها بدون هیچ قیدوبندی آتش میگشودند. گلدباوم، گزارشگر نیویورکتایمز مینویسد: «من و همکارانم موفق شدیم تقریبا یکروز از این شهر گزارش تهیه کنیم، آنهم درحالیکه این قتلها در جریان بود. چیزی که ما یافتیم شواهدی از یک قتلعام و شکست گسترده دولت جدید به رهبری شورشیان تحریرالشام در محافظت از علویها بود؛ گروهی که در دوران حکومت خاندان اسد بر محافل نخبگان سوریه تسلط داشتند.»
شورشیان در ماه دسامبر بشار اسد را سرنگون کردند و به جنگ داخلی تقریبا 14ساله که نیممیلیون کشته بر جای گذاشته بود، پایان دادند. دولت جدید در سه ماه اول قدرت خود، آرامش نسبی را به کشور بازگرداند و تا حد زیادی کسانی را که به دنبال انتقام از جنایات دوران اسد بودند، مهار کرد. انفجار خشونت در امتداد مناطق ساحل، آن صلح شکننده را در هم شکست.
ماجرا در اوایل ماه مارس آغاز شد، زمانی که نیروهای امنیتی سابق رژیم اسد حملهای هماهنگ به نیروهای دولت جدید در استانهای لاذقیه و طرطوس انجام دادند. دولت جدید برای سرکوب ناآرامیها، به سرعت نیروهای کمکی را به این منطقه که دژ اسد با تعداد زیادی علوی بود، اعزام کرد. در این هرجومرج، هزاران فرد مسلح دیگر با هدف دیگری وارد شدند: هدف قرار دادن علویها در یک کشتار فرقهای وحشیانه. به گفته ساکنانی که در محل دفن اجساد حضور داشتند و همچنین عکسها و فیلمهایی از محل که به تایید نیویورکتایمز رسیده است، بسیاری از کشتهشدگان در بانیاس در یک گور دستهجمعی تحت نظارت نیروهای امنیتی دولت جدید دفن شدند. مقامات جدید سوریه عملا منطقه را به روی خبرنگاران خارجی در حین وقوع خشونت بسته و ما [گزارشگران و عکاسان نیویورکتایمز] را مجبور به ترک شهر کردند. اما ما با بیش از 40نفر از ساکنان محلی تلفنی صحبت کردیم و با رهبران محلی، مقامات سوری، گروههای ناظر بر جنگ، تحلیلگران و کارشناسان حقوق بشر نیز مصاحبههایی انجام دادیم. همچنین، با وجود ممنوعیت دولت برای مستندسازی شواهد خشونت، اما دهها فیلم و عکس گرفتهشده در جریان کشتارها و پیامدهای آن را بهدست آورده و تایید کردیم.
ما دریافتیم که غیرنظامیان مسلح و گروههای شورشی سابق بسیاری از کشتارها را در بانیاس انجام دادهاند. به گفته یک مقام دولتی سوریه و ساکنان محلی، برخی از سربازان دولتی که برای برقراری نظم اعزامشده بودند نیز در این کشتارها شرکت داشتند. گزارشهای ما نشان داد که دولت جدید و رهبر آن، احمد الشرع، اکنون کنترل کمی بر گروههای مسلح مختلف و شورشیان سابق که ظاهرا به دولت او پیوستهاند، دارند. این گروهها شامل افراطگرایان مسلمان سنی و جهادیهای خارجی هستند که علویها را مرتد میدانند. بسیاری از آنها، به همراه اعضای گروه شورشی الشرع، هیئت تحریرالشام نیز خواهان انتقام از خشونتهای رژیم اسد هستند که تحت سلطه علویها بود. هویت دقیق تمام گروههای مسلح دخیل در این قتلها هنوز مشخص نیست.
مقامات سوریه ارتکاب جنایات توسط نیروهای امنیتی خود را انکار کرده اما گفتند که در حال تحقیق و پاسخگو کردن تمام کسانی هستند که به غیرنظامیان آسیب رساندهاند. در ماه مارس، دولت دو کمیته تشکیل داد، یکی برای تحقیق درباره کسانی که در خشونت علیه غیرنظامیان دست داشتهاند و دیگری برای محافظت از جوامع علوی در ساحل در برابر خشونت بیشتر. مقامات گفتند که نیروهای امنیتی حداقل دو نفر را در ارتباط با خشونت دستگیر کردهاند؛ اگرچه تحقیقات همچنان ادامه دارد. به گفته ناظران جنگ و دیپلماتها، هیچ مدرکی مبنی بر اینکه رهبران ارشد دولت جدید این قتلها را هدایت کردهاند، ارائه نشده است. در بانیاس، تضمینهای دولت برای ساکنانی که شاهد هرجومرج بودند، معنای چندانی نداشته است.
به گفته مقامات لبنانی و گروههای حقوق بشری، طی ماه گذشته، حدود 20هزار سوری به لبنان گریختهاند. هزاران نفر دیگر هنوز در خانههای دوستان خود پنهان شده یا در پایگاه هوایی روسیه در منطقه پناه گرفتهاند.
«سیبا»، 30ساله، ساکن بانیاس که مانند اکثر افرادی که با آنها مصاحبه کردیم، از ترس انتقام ترجیح میداد فقط با نام کوچکش شناخته شود، گفت: «آنها مردم را کشتند، خانهها را سوزاندند، به مغازهها حمله کردند. من وحشتزدهام.»
مرکز اقلیت علوی سوریه در امتداد یک خط ساحلی کوهستانی به طول 110مایل بین لبنان و ترکیه قرار دارد. بانیاس که حدود 40 هزار نفر جمعیت دارد، در مرکز آن واقع شده است. این شهر بر اساس خطوط فرقهای تقسیم شده است: جنوب آن عمدتا محل سکونت مسلمانان سنی است؛ درحالیکه محلههای شمالی عمدتا علوی هستند. اگرچه برخی از علویان بانیاس در ارتش اسد خدمت میکردند، اما به گفته ساکنان، بسیاری دیگر در دوران حکومت او از حق رأی محروم شدند.
وقتی اسد در ماه دسامبر برکنار شد، بسیاری از مردم میترسیدند که منطقه ساحلی به یک بشکه باروت تبدیل شود. افسران سابق رژیم به ما گفتند که نیروهای ویژه ارتش اسد به این منطقه عقبنشینی کردهاند. برخی از علویان خواستند که علیه مقامات جدید سوریه واکنش مسلحانه نشان دهند. سپس، در روز پنجشنبه، 6مارس (16اسفند1403)، این ترسها به واقعیت تبدیل شد. بعدازظهر همان روز، نیروهای امنیتی سابق رژیم اسد مجموعهای از کمینها را علیه نیروهای دولتی در سراسر منطقهی ساحلی آغاز کردند. مقامات سوری با قدرت پاسخ دادند و استان لاذقیه مدت مدیدی در آتش گلوله و توپخانه فرو رفت. درگیریها حدود ساعت 2بامداد جمعه به بانیاس رسید. ساکنان و مقامات گفتند که وفاداران به اسد ایستگاه اصلی پلیس را محاصره کردند. با هجوم افسران پلیس زخمی به بیمارستان دولتی بانیاس، تکتیراندازها شروع به تیراندازی به نیروهای دولتی (که از درهای آن محافظت میکردند) کردند. با طلوع آفتاب، ساحل در حال انفجار بود.
صبح جمعه، سیبا، 30 ساله، معلم مهدکودک در اتاق نشیمن خود در القصور، محله عمدتا علوینشین بانیاس نشسته بود. او کانال تلگرام رسانه دولتی را بالا و پایین میکرد؛ جایی که در آن دولت اعلام کرده بود نیروهای کمکی را برای جستوجوی گروههای مسلحی که به نیروهایش حمله کرده بودند، اعزام میکند. او به ما گفت: «ما فکر میکردیم که مشکلی نیست.داخل میمانیم و همه انفجارها و تیراندازیها بهزودی تمام میشود.»
او گفت چند ساعت بعد، حدود 12مرد که میگفتند از نیروهای امنیتی عمومی ویژه دولت هستند (واحدهایی متشکل از شورشیانی که اسد را سرنگون کردند) به در خانه سیبا رسیدند. برادر او و پدر 70سالهشان درحالیکه دستانشان را بالا برده بودند، بیرون رفتند. احمد توضیح داد که بهعنوان افسر نظامی در زمان دولت اسد کار کرده و سندی را که توسط مقامات جدید سوریه صادر شده بود، به آنها داد که ثابت میکرد سلاحهایش را تحویل داده است. پدرش به سربازان گفته بود که بازنشسته است و برای نیروگاه دولتی شهر کار میکرده است. سیبا گفت که نیروهای امنیتی سند را بررسی کردند، خانه را برای یافتن سلاح جستوجو کردند و وقتی چیزی پیدا نکردند، به خانواده گفتند که در خانه بمانند.
سیبا مانند بسیاری از ساکنان دیگر، متوجه نبود که گروههای مسلح دیگری نیز با انگیزه متفاوتی آمدهاند: شکار علویان. بسیاری از ساکنان به ما گفتند که در ابتدا تصور میکردند که آن افراد مسلح اعضای نیروهای امنیتی ویژه دولت هستند. طبق عکسها و ویدئوهایی که ما تایید کردیم، اکثر آنها لباس نظامی پوشیده بودند و کامیونهایی مجهز به مسلسل را میراندند، مشابه عکسهای موجود در کانال تلگرام رسانه دولتی. اما ساکنان گفتند وقتی این گروهها در خیابانها پرسه میزدند، متوجه شدند که اینها نیروهای کمکی دولتی نیستند که برای برقراری نظم اعزام شدهاند. برخی از افراد مسلح به زبان عربی رسمی یا دستوپاشکسته فریاد میزدند؛ سرنخی برای مردم محلی که باعث شد به این باور برسند که احتمالا جهادگرایان خارجی هستند. ساکنان گفتند که به نظر میرسد برخی دیگر غیرنظامیان مسلحی هستند که به دنبال انتقام اشتباهات مرتکبشده در طول جنگ داخلی هستند. تعداد این گروهها در منطقه بسیار بیشتر از نیروهای دولتی بود.
حدود 20دقیقه پس از اینکه نیروهای دولتی خانه سیبا را ترک کردند، یکی از سربازان با گروه دیگری از مردان مسلح بازگشت. آنها پدر و برادر سیبا را با فریاد صدا زدند و آنها را به بیرون کشیدند. سیبا آنها را تا باغ پشتی خانهشان دنبال کرد. به گفته سیبا افراد مسلح پنج گلوله به برادرش احمد شلیک کرده بودند. سیبا گفت وقتی پدرش فریاد زد: «نه! نه!» افراد مسلح به او نیز شلیک کردند. سیبا به داخل دوید و روی زمین افتاد، تمام بدنش میلرزید. او نمیتوانست تصویر پدر و برادرش را که خونین در حیاطشان افتاده بودند، از ذهنش پاک کند. طی سهروز بعد، گروههای مسلح در سراسر بانیاس وحشت ایجاد کردند. ساکنان میگفتند که افراد مسلح خانه به خانه میرفتند و علویها را در خانههایشان میکشتند. در یک آپارتمان، گروهی از مردان یکی از ساکنان را روی زانوهایش هل دادند، او را «سگ علوی» خطاب کردند و قبل از شلیک به او، از او خواستند که واقواق کند. ویدئوهای دیگر نشان میدهد که افراد مسلح دیگر با ماشین از روی اجساد کشتهشدگان در خیابان عبور میکردند.کشتارهای آشکار فرقهای، وحشت را در سراسر بانیاس گسترش داد.
با فراگیر شدن وحشت در شهر، هزاران علوی ناامید فرار را بر قرار ترجیح دادند. به گفته ساکنان، برخی از آنها در جنگلهای حومه شهر پنهان شدند و روزها با برگها و آب رودخانه زنده ماندند. برخی دیگر در ماشینهای خود ماندند و سعی میکردند از اجسادی که در خیابانها افتادهاند فاصله بگیرند. با ادامه قتلعام، فرار از شهر دشوار شد. افراد مسلح پراکندهشده و ایست بازرسی ایجاد کرده بودند تا از خروج علویها جلوگیری کنند. برخی از مسلمانان اهل سنت سعی کردند به همسایگان خود که قادر به فرار نبودند کمک کنند. وقتی ماشینها به این ایست بازرسیها میرسیدند، افراد مسلح جلو میآمدند و در را باز میکردند و میپرسیدند: «سنی یا علوی؟»
گاهی افراد مسلح برای راستیآزمایی مکث میکردند و از ساکنان خودرو عکس میگرفتند. آنها تهدید میکردند که اگر دروغ بگویید، کارتان زار است. آنهایی که دروغ میگفتند لحظاتی بعد جسدشان در خیابان یا کنار خودروها پیدا میشد و آنهایی که راست میگفتند از مهلکه جان به درمیبردند. به گفته دیدهبان حقوق بشر سوریه، یک گروه ناظر بر جنگ مستقر در بریتانیا، هنگامی که این حمله سهروزه پایان یافت، حداقل 368نفر، از جمله 13کودک در بانیاس کشته شده بودند. اجساد همهجا بودند: از خیابانها و کوچهها گرفته تا کف اتاقهای نشیمن و داخل باغها. سردخانه بیمارستانها نیز مملو از اجساد بود. تعداد انگشتشماری از مردم با شجاعت در خیابانها به دنبال یافتن و دفن عزیزانشان بودند. سیبا که پدر و برادرش کشته شده بودند، آنقدر وحشتزده بود که نمیتوانست به خانه برگردد. اما شوهرش، مهند، برگشت و اجساد مچالهشده را روی زمین پیدا کرد. با کمک امدادگران، آنها را در برزنت سفید پیچید و به گورستانی در حومه بانیاس برد. مهند میگفت: «چه میتوانم بگویم؟ ما در ترس زندگی میکنیم. مرگ، مرگ همهجا هست.»
-
سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۳:۱۰:۲۴
-
۵ بازديد
-

-
ندای لرستان
لینک کوتاه:
https://www.nedayelorestan.ir/Fa/News/1022281/