مهمترین آورده همایش وفاقملی چه بود؟
سیاسی
بزرگنمايي:
ندای لرستان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در چنین شرایط و با این سابقه تاریخی، عجیب است که وقتی همایشی با عنوان «وفاقملی» برگزار میشود و تقریباً همه طیفهای سیاسی و فکری را که میتوان رویکرد آنها را ذیل منافعملی و «مسئله ایران» تعریف کرد، گرد میآورد تا حلقه گمشده روندهای سیاسی-اجرایی همه این سالها را به بحث گذارند؛ از هر طرف سروصدا برمیخیزد که چرا چنین همایشی برپا کردهاید؟ در پی چه هستید؟ خروجی آن چه خواهد بود؟ مگر اصلاحات، اعتدال، سازندگی و مهرورزی چه بود و چه کرد که حال، تابلوی وفاق برافراشتهاید و در پی تئوریپردازی و گفتوگو درباره آن هستید؟ بی آنکه یاد آورند هریک از دولتها که آمدهاند و شعاری که طرح کردهاند و در جهت آن گام برداشتهاند، خوب یا بد، کم یا زیاد، در وضعیت امروز ایران و حتی ذهن و ضمیر ایرانیان امروز موثر بودهاند.
محمدجواد روح| درمان دندان و دارو و خواب نگذاشت پنجشنبه به همایش «وفاقملی» بروم. همایشی که بسیاری منتقد آن هستند. میگویند خروجی آن چیست؟ جالب است که از اینهمه نشست، همایش، سخنرانی و کنگره که هر روز سال برگزار میشود، چنین پرسشی نمیکنند. برنامههایی که بسیاری از آنها با سالنهای مجلل و هدایا برای شرکتکنندگان، رپرتاژهای رسانهای و پرداختهای بالا برای سخنرانان و بعضاً سفرهای هوایی به کیش، قشم و رزرو هتل و... نیز همراه است و نه یکروزه که چند شبانهروز طول میکشند و در آخر هم، حتی یک خبر یا یک سخنرانی جدی که در آن مسئلهای بهشکل جامع بررسی و احیاناً اجماعی برای حل آن شکل گرفته باشد، بیرون نمیآید.
کسی درباره چنان برنامههای پرهزینهای نمیپرسد؛ چون اصولاً مسئلهای عام و ملی را طرح نمیکنند که پرسش از آنها به سطح عام برسد. جالب آنکه بسیاری از آن برنامهها مدعی هماندیشی و گرد آوردن ذینفعان و وارد کردن مدیران و مسئولان هستند، اما درنهایت صرفاً دیدارها تازه میشود و احیاناً لابیها برای قراردادها و پروژههای جدید صورت میگیرد؛ بیآنکه نسبت این لابیها، تعاملات و رایزنیها با «امر ملی» و وجوه مختلف آن چون توسعه، امنیت، حقوق یا آیندهپژوهی روشن باشد.
خروجی همین لابیهای ذینفعان که بخش پیدای آن در همایشها و نمایشگاهها صورت میگیرد و بخش پنهان آن در لابیرنت و راهروهای قدرت اقتصادسیاسی شکل میگیرد، همین توسعه ناموزونی است که ناترازیهای برآمده از آن، امروز به دولت پزشکیان ارث رسیده است. سخن پزشکیان در جلسه اخیر هیئتدولت که در آن از هزینههای گسترده طی چند دهه برای رساندن آب، برق و گاز به روستاهایی گفت که اینک بسیاری از آنها تخلیه شده؛ درواقع اعلام شکست همه سیاستهایی است که در آن ذینفعان، پیمانکاران، نمایندگان مجلس و بزرگان قومی و محلی از آن بهره بردهاند و در مقابل، برای کشور جز آسیب، بحران و غارت منابع چیزی نمانده است. نقطه مغفول این روند توسعه، نادیده انگاشتن «امر ملی» است. همان که مطالبات پوپولیستی، نگاه پروژهای، منافع شخصی، صنفی، محلی و منطقهای را جایگزین منافع ایران، آینده ایران و «مسئله ایران» کرده است. این رویکرد و گرایش، البته با آمدن پزشکیان هم از پا نایستاده است.
اگر این رویکرد تا دیروز در لباس توسعه روستاها، گازکشی به همهجا، پولپاشی بهعنوان یارانهها، جایگزینی آزادسازی با واگذاری به خصولتیها، ساختن فرودگاه و دانشگاه در بیربطترین شهرها و... مشغول قرارداد بستن، دوشیدن شیر منابع کشور و بر باد دادن سرمایه نسلهای آینده بودند؛ امروز هم رویاهای جدیدی میسازند و میبافند و مثلاً طرح انتقال پایتخت به مکران میدهند یا میخواهند پنلهای خورشیدی، هوش مصنوعی و... را همچون دم عیسی و عصای موسی حلال معجزهگر ناترازیها بنمایند و به دولت و ملت بفروشند. البته کسی منکر اهمیت و ضرورت موضوعاتی چون گازکشی، سدسازی، فرودگاه، دانشگاه، یارانههای هدفمند، خدماتدهی به روستائیان و ساکنان شهرهای کوچک و... نبوده و نیست.
همانطور که امروز هم کسی اصل استفاده از انرژیهای پاک یا توجه به صنایع دریامحور را رد نمیکند. اما مسئله اصلی آنجاست که هریک از این موضوعات (و بسیاری دیگر از موضوعات پرهزینه و کمبازده در چهار دهه گذشته)، مبتنی بر نگاههای بخشی، پروژهای و ناشی از تفوق لابیهای سیاسی، اقتصادی و محلی و در بهترین حالت، ناشی از شرایط اضطراری و مقاطع «حساس کنونی» بوده که البته، این مقاطع حساس بر کل این 46سال سایه انداخته است. این موارد، تازه جز موضوعات سیاسی-امنیتی همچون مواجهه با آمریکا، دیپلماسی منطقهای، توسعه هستهای و حتی ساختار انتخاباتی است که درباره نسبت آن با امر ملی و منافع و امنیت ایران و ایرانیان، همچنان نقدها و بحثهای جدی مطرح است.
در چنین شرایط و با این سابقه تاریخی، عجیب است که وقتی همایشی با عنوان «وفاقملی» برگزار میشود و تقریباً همه طیفهای سیاسی و فکری را که میتوان رویکرد آنها را ذیل منافعملی و «مسئله ایران» تعریف کرد، گرد میآورد تا حلقه گمشده روندهای سیاسی-اجرایی همه این سالها را به بحث گذارند؛ از هر طرف سروصدا برمیخیزد که چرا چنین همایشی برپا کردهاید؟ در پی چه هستید؟ خروجی آن چه خواهد بود؟ مگر اصلاحات، اعتدال، سازندگی و مهرورزی چه بود و چه کرد که حال، تابلوی وفاق برافراشتهاید و در پی تئوریپردازی و گفتوگو درباره آن هستید؟ بی آنکه یاد آورند هریک از دولتها که آمدهاند و شعاری که طرح کردهاند و در جهت آن گام برداشتهاند، خوب یا بد، کم یا زیاد، در وضعیت امروز ایران و حتی ذهن و ضمیر ایرانیان امروز موثر بودهاند.
مگر ایران امروز را میتوان بدون بازخوانی بازسازی هاشمی، اصلاحات خاتمی، پوپولیسم احمدینژاد، تنشزدایی روحانی و خالصگرایی رئیسی تعریف و توصیف کرد؟ همچنان که پیامدهای جنگ، انقلاب و حتی دوران پیش از آن، بر وضع امروز ایران و ایرانیان ادامه دارد. پس چگونه میتوان امروز از بیحاصل بودن وفاق و بیتاثیر بودن راهبرد و سمتوسوی دولت پزشکیان بر وضعیت امروز و فردای کشور سخن گفت یا آن را به برخی مسائل خرد و روزمره صحنه سیاست فروکاست.
حال آنکه همین مسائل خرد نیز برای حل جدی، نیازمند یافتن راهکارهای پایداری است که جز از طریق گفتوگوی مسئلهمحور میان نیروهای مختلف حاصل نمیشود. تجربه چهار دهه گذشته، نشان داده است که نه بهصرف رأی میتوان قدرت آفرید و نه بهصرف حذف و تحکم، اقتدار. همایش وفاق، خود خروجی دریافت و انباشت چنین تجربهای است. و البته، برخلاف نقدهای بزرگانی چون دکتر صادق زیباکلام قرار نیست همگان ذیل وفاق قرار گیرند.
آنانکه همچنان نسخه حذفگرایی، خالصسازی و تنشزایی و انزواجویی میپیچند و اصولاً هویت، منفعت و موجودیت خود را در تداوم چنین مسیری میبینند، مبنائاً و منطقاً خارج از دایره وفاقاند. وفاق همچون «جامعه باز»، همچون «دموکراسی»، همچون «صلح» و همچون بسیاری دیگر از ارزشهای لیبرال، دشمنانی جدی و قدرتمند دارد.
از بنیادگرایان تا پوپولیستها و بخشهایی از چپگرایان. مگر وقتی کارل پوپر از «جامعه باز و دشمنان آن» میگفت، بهصرف وجود آن دشمنان تاریخی، از اصل «جامعه باز» و اهمیت شکلگیری آن در ذهنیت و عینیت دست میکشید که حال، بهصرف وجود دشمنانی تندرو در داخل و خارج علیه «وفاق»، اصل آن را زیر سوال ببریم و شعار «مندرآوردی» بخوانیم؟ کسی نه مدعی است، نه انتظار دارد، نه ممکن است و نه مطلوب که زیباکلام و جلیلی بههم بپیوندند.
همچنان که پیوستن محمدجواد ظریف با حسین شریعتمداری و دلواپسان پارلمانی، نه ممکن است، نه مفید. اما این امکان هست که دایره میانهروی، توسعهگرایی، تنشزدایی و خردورزی حداکثری شود و از دو سوی چپ و راست تا جای ممکن نیرو گیرد و شکافهای مانع از اتخاذ تصمیم ملی و پیشبرد راهبردهای ملی را تا جایی که میتوان، پر کرد. راهبرد پزشکیان «برای ایران» چنین است. اگر دیگرانی راه دیگر میشناسند، بگویند یا در پیشبرد آن بکوشند؛ اگر بیراههای نو نباشد...
لینک کوتاه:
https://www.nedayelorestan.ir/Fa/News/1003842/